مقاله دان کیوپیت و دین نقد کتاب «دریای ایمان» word دارای 24 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد مقاله دان کیوپیت و دین نقد کتاب «دریای ایمان» word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه مقاله دان کیوپیت و دین نقد کتاب «دریای ایمان» word
چکیده
1 عمومیت در معنای «دین»
الف. مغالطه تعمیم
ب. محتوای دین
ج. وظیفه دین
د. دلیل پابرجا ماندن دین
هـ . ماهیت برخی از مسائل دینی
و. اعمال دینی
ز. اعتقاد به شفادهندگی خدا
ح. دین اینجهانی و نقش نوین دین
2 مراد اصلی کیوپیت از مصداق دین
الف. منابع فرهنگی مسیحیت
ب. سلطهجویی مسیحیت
ج. سبب فرایند دنیاگرایی در مسیحیت
د. نشانههای طبیعتگرایی در هنر اروپایی و مسیحیت
هـ . سرنوشت مسیحیت
3 ایمان و الهیّات
الف. ایمان و اقسام آن
ب. کردار دینی و ایمان دینی
ج. خدا در دین مسیحیت
د. خدا در رویکرد نوین
منابع
بخشی از منابع و مراجع پروژه مقاله دان کیوپیت و دین نقد کتاب «دریای ایمان» word
ـ آثار دان کیوپیت
ـ ادیب، محمّدباقر، «دفاعی از واقعگرایی در الهیّات»، روزنامه کیهان، 20 مرداد 1383، ش 18016
ـ اقبال، کوشا، «نقدی بر انسانگرایی اسلامی»،
ـ «در ستایش بیماری»، روزنامه شرق، 30 اردیبهشت 1383، ش 193
ـ رضاییراد، محمّد، «گفتوگو با دریا»، روزنامه همشهری (همشهری ماه)، 3 آذر 1380، ش 9
ـ کیوپیت، دان، دریای ایمان، ترجمه حسن کامشاد، چ دوم، (تهران، طرح نو، 1380)
چکیده
دان کیوپیت، که خود کشیشی ژورنالیست است، نظراتی افراطی درباره اعتماد کامل بر علم داشته و بر اساس آن، معرفتبخشی دین و آموزههای آن را انکار میکند. وی در این بررسیها، دچار تناقضگوییها، مغالطهکاریها و بیانصافیهای فراوانی شده، به گونهای که دین را افسانه و اسطوره
معرفی کرده و همه آموزههای آن را در ردیف تعالیم خرافی جادو و طلسمات دانسته و علیرغم توجه انحصاری وی به دین مسیح، همه نتایج بررسی میان علم و مسیحیت را بر همه ادیان، حتی اسلام، تعمیم داده است. اما تقریباً همه رویکردهای وی نسبت به دین و رابطه آن با علم، به طور اساسی در معرض انتقاد اساسی قرار دارد. نوشتار حاضر بررسی انتقادی دیدگاههای وی به شمار میرود
کلید واژهها
دین، دنیاگرایی، خدا، ایمان، سرنوشت دین، مغالطات تعمیمی
بازیافت نظریه کیوپیت درباره «دین»، دارای فرایند ویژهای است. او در بیان نظرات خود در اینباره، نامنسجم و آشفته است و برای تصویر نظریهای قوی با استفاده از نوشتههایش، باید چندین مرحله طی شود. اما برای اختصار، میتوان سه مرحله را ترسیم و تصویر کرد که در این مقاله بدانها پرداخته شده است
1 عمومیت در معنای «دین»
الف. مغالطه تعمیم
نخستین نقطه نظر در اندیشه کیوپیت، تعمیم نظریهاش درباره دین است. در کل ساختار اندیشهاش، هر آنچه به عنوان گزارهای توصیفی، تشریحی و تحلیلی در زمینه دین به چشم میخورد، به طور اطلاقی بیان شده است؛ یعنی همه ادیان با چنین گزارههایی فهم میشوند. او با بررسیهای تاریخی، که بر این مسئله ارائه میدهد، این نکته مهم را یادآور میشود و میگوید: «داستان ما ممکن است محلّی باشد، ولی درس اخلاق آن کلی است.» او مکرّر یادآور میشود که همه ادیان در یک مسیر تحوّلی قرار دارند و هیچ دینی را از این مسیر گریزی نیست
نقد: همانگونه که در عنوان یادآور شدیم، چنین تعمیمی مغالطهای آشکار است؛ زیرا وی بدون ذکر ادلّه و بدون بررسی وجوه اشتراک و افتراق ادیان دیگری مثل اسلام با مسیحیت، به چنین تعمیمی دست زده است. وانگهی، علیرغم ادعای تعمیم، هر جا سخنی از دین و زوایای گوناگون آن پیش میکشد، از مسیحیت و تاریخ آن سخن میراند،87 در حالی که در همه قضایای مزبور (مربوط به مسیحیت) تفاوتهای اساسی و بنیادین بین مسیحیت و اسلام وجود دارد. برای مثال، او درباره واقعه نوزایی اروپای مسیحی، به عمومیت یافتن چنین واقعهای بر همه ادیان تصریح و تأکید میکند، غافل از اینکه عوامل و اسباب مشخص نوزایی مسیحیت عبارت از یک سلسله مؤلّفههای روشنی است که در ساختار و نظام تاریخی مسیحیت به وجود آمده بود. اما تاریخ اسلام و معارف درونی آن از چنین مؤلّفههایی عاری و خالی بوده و تقریباً همه مؤلّفههای عکس یا نقیض آن را داراست. از اینرو، در اسلام، چه در گذشته و چه در آینده، چنین واقعهای غیرقابل وقوع است. حال اگر در ساختار تاریخی دین اسلام رکودها و جمودهایی به چشم میخورد از عواملی بخصوص ناشی میشود که در جای خود، بحث و بررسی شده است (مثل اشعریگری و اخباریگری). بنابراین، به همان راحتی و سادگی که کیوپیت به همه ادیان به یک چشم نگاه میکند، عمومیتِ گزارههای مزبور واقعیت ندارد
از سوی دیگر، چون وی بحثها و ادعاهای خود را به طور جدلی و خطابی مطرح کرده و آنها را پیش میبرد، از شیوه بیانی به سودِ خود استفاده میکند و از ارائه دلیل و برهان قطعی دوری مینماید. از اینرو، هم در این مسئله ـ یعنی مغالطه تعمیم ـ و هم در سایر مسائل مطرح شده، هیچ دلیل قانعکننده برهانی و قطعی ارائه نکرده است
ب. محتوای دین
کیوپیت در جهت مغالطه تعمیم، که به طور جدّی و گسترده مورد تأکید قرار داده، به برخی از ویژگیهای اساسی یا فرعی دین و مسائل مربوط به آن پرداخته و اظهارنظر کرده است. اما علیرغم منحصر بودن چنین مسائلی به دین مسیحیت، وی آنها را در مورد همه ادیان مطرح کرده و از بیان این واقعیت صرفنظر نموده است که همه این ویژگیها در حوزه مسیحیت واقعیت دارد، نه همه ادیان. از جمله این ویژگیها، که کیوپیت برای مطلق دین برمیشمارد، محتوای دین است که دارای چند رکن اساسی میباشد
محتوای دین در بیان وی، از قابلیت روشنگری برخوردار نیست؛ یعنی دین محتوای توصیفی ندارد تا بتواند مسائل عالم را برای ما توصیف کند و بگوید ماهیت چیزها چیست و جهان چگونه میگردد. در این زمینه است که وی پای علم تجربی را به میان آورده، میگوید: انگار تشریح جهان را امروزه علم بسی بهتر انجام میدهد تا دین. بنابراین، سر و کار دین بیشتر با الهام است تا با توضیح.88 به تعبیر دیگر، دین صرفاً خاصیت بیانگری دارد، نه توصیفگری و در این خاصیت، مثل آثار شکسپیر است که محتوایش هیچ ما به ازای خارجی ندارد
اینجاست که وی نظر خود را درباره گوهر دین بیان کرده و تصریح میکند: دین در درون، بیان و پارسایی، و در برون، تلاش اخلاقی برای تحقق آمال خویش است.90 بدین روی، امروزه دیگر برخی وظایف دین مثل توضیح امور، به کارگزاران و نهادهای دیگری مثل علم (دانشهای تجربی و نیمه تجربی) واگذار شده است
اینکه دین نیرومندترین شارح کمّ و کیف احوال بوده و توضیح همه این امور مذهبی باشد، تفکری است متعلّق به عصر نوزایی و در آن فرهنگ، همه چیز را تحقق مشیّت مقدّر الهی میشمردند؛ یعنی هرگونه اقتدار زمینی ادامه و بازتاب قوای کیهانی است.92 اما امروزه این تفکر به کنار رانده شده و علم توصیفگر طبیعی و مادی مسائل گشته است و در دراز مدت، چنین اتفاقی روی داد که مردم پی بردند نظم و اقتدار از پایین به بالا میرود، نه از بالا به پایین و از جامعه بشری ناشی میشود، نه از جهان برتر در آسمان.93 در چنین رویکردی است که کیوپیت نتیجه میگیرد: دین فاقد نیروی معرفتبخشی است و بنا به تعریف، از منابع معرفت به شمار نمیآید
نقد: همانگونه که یادآور شدیم، این نظر تعمیمی است از تیرهبختی مسیحیت تحریف شده و آمیخته با توهّمات علمنمای یونان باستان (چنان که خود کیوپیت این آمیختگی را مورد تصریح قرار داده و به تفصیل بیان کرده است.) در توضیح، باید گفت: همه نارساییهای علمی و ناسازگاریهای مسیحیت با علم و واقعیت جهان طبیعت، از محتوای خرافی و یونانزدگی آن ناشی میشود و نه گوهر و بنیاد ماورایی بودن دین؛ زیرا ویژگی مزبور، که او درباره دین برشمرده (یعنی عدم قابلیت توصیف و روشنگری)، در حقیقت، ویژگی اساسی علم است، نه گوهر دین، و این واقعیتی است که تاریخ و فلسفه علم بدان گواهی میدهد
از سوی دیگر، قضایای دینی مسیحیت، که دارای بارهای منفی یا ناقص از معارف و حقایق هستی درباره الهیّات، طبیعت و انسان است و حمل چنین باری به خاطر تحریفی بودن آن دین است، مسلّماً دارای خاصیت معرفتبخشی و تبیینی یا توصیفی نخواهد بود و وجود این خصوصیت در ساختار یک دین، چگونه میتواند ملاکی برای بازشناسی و بررسی برخی ادیان مهمتر همچون اسلام باشد که همه متون مقدّس و آسمانی آن، اعم از قرآن و حدیث، یکسره توصیفی، معرفتبخش، تعالیبخش و هدایتگر است؟
بنابراین ـ چنانکه ملاحظه میشود ـ کیوپیت در بیان خود، مبالغه و خطابهگویی مضاعفی انجام داده است. وانگهی، تناقض و ناسازگاری در ادعای وی به چشم میخورد. او دین را بتمامه و با اطلاق کامل، دارای محتوای مزبور میداند، در حالی که اگر بنابر بیاعتمادی و شک در گفتار و متون باشد، دلیلی بر انحصار چنین کاری در دین وجود ندارد و باید همه منابع معرفتی و گفتاری و حتی گفتار خود وی نیز غیرقابل اعتماد و مورد شک باشد؛ همان کاری که پستمدرنیستها انجام دادهاند
از اینرو، توصیف وی از دین ـ به بیانی که گذشت و آنچه خواهد آمد ـ یکسره غیرتوصیفی و غیر واقعگرایانه است
ج. وظیفه دین
در نگرش اطلاقی کیوپیت، وظیفه دین یک وظیفه آرمانی به شمار میرود. در این بیان، وظیفه دین است که مفاهیم و ارزشهای زندگی ما را نظم بخشد؛ نظمی که به زندگی فردی و اجتماعی ما وزن اخلاقی و هدف بدهد تا در زندگی اخلاقی، میان بستگی به دنیا و وارستگی تعادل برقرار کند. به این قرار است که کیوپیت وظیفه تاریخی دین را تجسّم ارزشهای ما انسانها معرفی میکند
نقد: در این رویکرد، نکته شایان اهمیت این است که دین فقط به عنوان نظمدهنده تلقّی شده و خود ارزشها برخاسته از خواستهای انسانی و بشری است، در حالی که این وظیفه ـ همانگونه که در سایر ویژگیهای مسیحیت بیان شده ـ در واقع، وظیفه مسیحیت است، نه همه ادیان؛ زیرا ادیان دیگر به مراتب، بهتر و والاتر از مسیحیت، معرفتبخش، هدایتگر و ارزشگذار هستند و در حقیقت، همه ادیان وظیفه معرفتبخشی، هدایتگری و ارزشگذاریهای فردی، اجتماعی، اخلاقی، مادی و دنیوی را به عهده دارند، و نظم در این امور، به عنوان برنامه و طرح ثانوی برای ادیان محسوب میشود، نه یگانه وظیفه آنها. حال اگر مسیحیت در وظیفه اولیه خود، به خاطر عواملی همچون تحریف، و منطقهای ـ فرقهای بودنش، نارسا و ناقص است، دلیل نمیشود که همه ادیان را از این وظیفه قاصر دانسته و از خود، وظیفهای بر دین تحمیل کرده و آن را تعریف نماییم
د. دلیل پابرجا ماندن دین
کشیش مزبور دلیل پابرجا ماندن دین را در کارساز بودن آن تحلیل کرده، وجود مستمر دین در عرصه کره خاکی در دوره پیشرفت را توجیه میکند. این توجیه به خاطر ناسازگاری نظر و عمل، و نظریه و واقعیت است؛ زیرا با بیان و گزارش وی از تهی شدن قالب دین از هر نوع روح تعالی، تقدّس، معرفتبخشی، هدایتگری و عیان شدن این مسئله بر همگان، باید کسی در دنیا ـ دستکم در غرب ـ معتقد به دین باقی نمانده باشد، و در کل، هیچ دینی به حیات خود ادامه ندهد. از سوی دیگر، برخلاف چنین تصوری، نه تنها دین حیات خود را از دست نداده، بلکه روز به روز قوّت میگیرد و گرایش انسانها به دین فزونی مییابد. این ناسازگاری باید توجیه شود که چرا علیرغم بیثمر بودن دین، همچنان پابرجا بوده و به حیات خود ادامه میدهد؟
این پرسشی است که کیوپیت بارها در نوشتههای خود مطرح کرده و گاهی بدون پاسخ و گاهی با دادن پاسخهای مبهم، از کنار آن گذشته است. یکی از پاسخهای مبهم او این است که دین سنّتی به این دلیل پابرجا مانده که هنوز کارساز است، هنوز توانمند است و هنوز از عهده کار برمیآید
نقد: اما این پاسخ همچنان مبهم است؛ یعنی از هر جهت که مربوط به تعامل دین با عرصههای گوناگون باشد، مبهم است. ابهام این پاسخ نه یک ابهام، بلکه ابهامهای تودرتوی فراوانی را شامل میشود. بهتر است برای روشن شدن تصویر این ابهام، به برخی از جنبههای آن توجه شود
ـ مراد از «دین» چیست؛ مسیحیت، یهود، مکاتب سنّتی معنوی، یا اسلام؟ یا دین بخصوصی مراد نیست و به طور مطلق بیان شده است؟ اگر مطلق است، دین منظور نظر وی چیست؟ چه مؤلّفههایی، چه تعریفی و چه ارکانی دارد؟
ـ مراد از «کارسازی» چیست؟ کارسازی در چه چیزی؟ کارسازی در درون خود دین یا در بیرون (برای متدیّنان)؟ کارسازی برای درون انسانها یا برای بیرون انسانها (جامعه، فرهنگ، اقتصاد و;)؟ کارسازی برای انسانها یا برای حاکمان؟
ـ مراد از «توانمندی» چیست؟ اگر دین دارای ویژگی توصیفی نباشد چه توانمندی میتواند داشته باشد؟ اگر هم توانمندی بدون توصیفگری قابل تصور است، چه بُعد یا ابعادی را پوشش میدهد؟ آیا توانمندی دین برای انسان مراد است یا توانمندی دین برای حفظ خودش؟
ـ مراد از اینکه «دین از عهده کار برمیآید»، چیست؟ آیا همان کارسازی مراد است، یا معنای دیگری اراده شده؟ اگر معنای دیگری مراد است، منظور از «برآمدن از عهده کار» چیست؟ کدام کار منظور نظر است؟ کار دنیوی برای انسانها؟ یا برای حاکمان به منظور سلطه و حکمرانی؟ و یا کار معنوی متدیّنان در ارتباط با ماورا یا آرمانها؟
چندین پرسش بیپاسخ دیگر از این دست نیز وجود دارد که کشیش کلیسای «قدّیس فیلیپ» هیچ پاسخ معقول، منطقی و مستندی برای آنها ارائه نکرده است، و با توجه به ناسازگاریها و نارسایی توجیه مزبور پاسخ مستدلی ندارد
هـ . ماهیت برخی از مسائل دینی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دانلود مقاله Study of CO2 Injection for EOR (Enhanced Oil Recov
دانلود مقاله تاثیر خشکسالی در افزایش و کاهش افات و بیماریهای گی
دانلود مقاله RESTORATION OF AN OTTOMAN BATH IN GREECE pdf
دانلود مقاله شبیه سازی سه بعدی و بهبود رسانایی خروجی در ترانزیس
دانلود مقاله طرح کتابخانة الکترونیک سلامت pdf
دانلود مقاله تاثیر پلیمر کاتیونی در تشکیل گرانول هوازی در راکتو
[عناوین آرشیوشده]